مراسم مختلف ورود تربچه خانم!!!

مامانی من شما تا روز 7 اسم نداشتی ولی عوضش روز 7 بابا خواست تا به روش قدیم مراسم بگیریم اون شب همه اومدن خونمون و قبلش من و بابا اسمتو روی یه برگه نوشتیم و گذاشتیم لای قران تا وقتی همه جمع شدن بهشون اسمتو اعلام کنیم و از بابابزرگ خواستیم اسم خوشگلتو پشت قران بنویسه درست عین قدیما اون موقعی که شناسنامه نبود مردم این جوری اسما رو یه جا ثبت میکردن !!!!

روز 10 معمولا نینیارو میبرن حموم!!!

اون روز هم مامانی (مامان خودم ) برت خموم قربونت برممممممممم

عاشق حمومی  فقط دوست داری اب گرم روت بریزن تو هم بخوابییییییییییی !!!!!!!

از خموم که اومدی کلی مامانی رو لگد ردی تا لباس بپوشی

اون روز چون من هنوز حالم خوب نبود مهمونی نگرفتیم اما مامانی و مامان بزگ کاچی پختن تا رسوم اجرا شه ...

اینم عکساش :

شما و مامانی در حال کشتی گرفتن واسه لباس پوشیدن ...

یه خواب راحت بعد حموم ...

چند روز بعد هم مامانی و بابایی زخمت کشیدن و واست یه مهمونی گرفتن ...

اخخخخخخخخ اون اخمت منو  کشته گل سر زدی عصبانی شدی ...

واییییی بازم بیدار شدی بقیه واسه بعد ...