اندر احوالات 12 ماهگیییییییییییییییییییییی

خوب تربچه من

جونم برات بگه که بعد از تولدت کلی کارای خوشگل یاد گرفتیییییییییییییییییی

هر روز با این کارات همرو شیفته خودت میکنی

قربونت برمممممممم

اول اینکه

از اونجایی که خیلی تنبلی و البته باهوششششششششششش اون قدر گفتیم تا تی کن واسه خودت یه ابتکار زدی که هم دل ما شاد شه هم واسه خودت سخت نباشه

اونم اینه که از روز 20 بهمن روی دوتا زانوهات راه میری اینم ازون کارا بود که فقط خودت متخصصی توش به قول عمو امیر ایننارو باید تو گینس ثبت کرد تازه بعد از اینکه اینجوری راه میری کلی هم خودتو تشویق میکنیییییی

شبا موقع خواب ازون اولا من واست بعضی ترانه هارو میخوندم و میخونم یکی از اونا ترانه سلطان قلبهاست که خیلی دوسش داریییییی

جدیدا هم یاد گرفتی و اواز میخونی هر ترانه ای بشنوی اگه شاد باشه فوری بشکن میزنی و خودتو تکون میدی و بشکن میزنی و با دهنت تق تق صدا درمیاری اگرم غمگین باشه خودتو تکون میدی و شروع میکنی باهاش زمزمه میکنی

یکی ازین ترانه ها زندگی ای زندگی هست که یادش گرفتی بهت میگم اواز بخون چشاتم جمع میکنی و سرتو تکون میدی میگی: زیندجیییییی......... قربون اون حرف زدنت برمممممممم

از بازی ها اتل متل بلدی و فوری میزنی رو پاهای خودتو هر کی دم دست باشه حتی به صورت ایستاده هم اجراش میکنی لی لی حوضک کلاغ پر دالی بازی به هر وسیلهههههه

کلا با هر چیزی زود بازی میکنی و با خودت سرگرم میشی

از دیروز یهو دیدیم که وقتی به مبل گرفتی و ایستادی خودت دستتو ول میکنی و واسه چند ثانیه می ایستییییییییییییییییییییییییییییییییییی هورااااااااااا دیشب که من و بابا از خوشحالی اون قد جیغ زدیم و کف زدیم تو هم با ما همراه شده بودی و کلی هیجانی شدیییی امشب این ایستادنه پیشرفته تر هم شده

تا دوربین میبینی قشنگ فیگور میگیری و صبر میکنی ازت عکس بگیریم بعدشم0عین خودم) بدو میای و وایمیسی کنارم و منتظری تا عکستو ببینی کلی باهاش حرف بزنی

در کابینتارو خیلی بامزه باز میکنی و انگار داری جهیزیه عروس میبینی یه نگاه میندازی و درشو میبندی و بعدی گاهی هم البته دستتو میذاری لای در!! و بعدم یه جیغ بنفشششششششش

دیگه کلا اموراتت بالای اپن میگذره و تا میری بالا با دست اشاره میکنم که یعنی نه نه نه

خودت انگشت اشارتو تکون میدی و میگی نه نه نه اما به کارت ادامه میدی کلا این حالتو خیلی استفاده میکنی بهت میکم بخورمت میگی نه نه نههههههه

جدیدا همش بابا رو بلند صدا میزنی میگی باااااااااااااااااااااباااااااااا بابا هم میگه بله و یهو میبینی 10 دقیقه است پدر دختر سرمونو بردین

تا غذا میبینی شروع میکنی میگه به به به

میگم خوشمزست میگی به به به

میگم بریم دسشویی میری جلوی درش میگم بریم حموم میری جلوی در اگرم من دیر بیام خودت لباستو مخصوصا شلوارتو در میاری

یاد گرفتی دست به سینه میشینی

دو تا دندون کرسی ها دراومده اما هر دو نصفهههههههه هر چی میخوای گاز بزنی میدی به اون دندونا قربونت برم هنوز درنیومده کهههههههههه

تا میگم ایلین لا لا کنه میری بالشی کوسنی چیزی میاری سرتو میذاری روش چشاتو محکم فشار میدی

از بین کادوهات عاشق اون باب  اسفنجی شدی

همش بغلش میکنی محکم بوسش میکنی و لالا میخونی واسش رو پات میندازی بهت میگم دماغش کو نون میدی و همین طور بقیه جاهاشو نشونم میدی

دیگه کامل بوس میکنی اما بهداشنتیه بهداشتی فقط صورت من و بابارو بوس میکنی بقیه میگن بوس بده دستتو بوس میکنی میچسبونی صورتشون یا دستتو میبزی جلو اونا ببوسن

اگرم کسی بوست کنه عصبانی میشی و پاک میکنی

جدیدا دستت به میز ناهارخوری و جاهای یکم بلند میرسه هر چیزیو ببینی میری و اونقد رو پنجه وایمیسی تا دستت برسه بهشششش و برش داری

میگم جورابتو بپوش میذاریش رو پات دیگه کم کم داری لباسارو یاد میگیری

عاشق اینی که خودت به تنهایی غذا بخوری

تازگیا از دستت در امان نیستم تا چای ببینی میای و کلی داد و بیداد چای میخواییییییی خوب نیست اخه مامان جونممممممم

عاشق مسواک زدنییییییییییییییییییییییییی

چند روز پیش دفتر نقاشی اوردم واست با یه ماژیک الهییییییییییی ماژیکو از بالاترین نقطه میگری و میکشی کلی با هم نقاشی کشیدیمممممم و این کارو دوست داری میگم چی میکشی میگی درسسسسسسسس

عاشق کتابییییییییییییییییی

کنترلا که دیگه در مرز نابودین و فعلا در حد چسب خوردنن دائم تو دستته و داری کانال عوض میکنی

میری رو مبلا هی لامپارو روشن خاموش میکنی و کلی هم حرف میزنی باهاشون

به کلماتت اینا اضافه شدن:

سهیل: داداهییییی

گو گو : جوجو

میشی : مرسی

ماااام: مامان

من شیر : یعنی شیر میخوامممممممم

.....

مامانی فعلا همینا یادم میادددددددددددددددد

دوست دارم عروسککککککککککککککککککککککککککککککککککک