آیلینآیلین، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 28 روز سن داره

آیلین طلا تربچه ی زندگی

ایلین در ابان ماه

1392/8/18 0:02
نویسنده : عسل
597 بازدید
اشتراک گذاری

اولای ابن باباجون زحمت کشیدن و ما رو به سفر شمال دعوت کردن

تو راه خیلی خانم بودی و کلا خوابیدیییییییییییییییی

هتل تو نور بود عالی بود رو به دریااااااااااااا خیلی خوب بود

بردیمت لب ساحل کفشاتو پات کردم پیاده روی میکردی لبته به زور ای تنبلللللللللل

اونجا چون زمینش تمیز نبود همش تو روروئک موندی

یکی دو بارم رفتیم بیرون تو جنگل خیلی  خوش گذشتتتتتت

یه شب شماا گلاب به روتون خرابکاری کردیو دشکو ...... همه خراب شدددددددددد از دست توووووووو

به همه چی دست میزدیییییییییی کلی فضولی کردی واسه خودت

واست تو جنگل سوپ پختم به روش صحرایی اما مزه دود میداد و خیلی خوشت اومده بود

موقع برگشت بابا میخواست بذارتت تو صندلیت یهو همونجوری کمرش گرفت و بردیمش دکتر امپول زد و نتونست رانندگی کنه

منم واسه اولین بار بود که مجبور شده بین شهر رانندگی کنم اونم کجا جاده چالوسسسسسسسسسسسسسس

تو هم پیش مامان گلی بودی بنده خدا مامانگلی تو اون کمی جا حسابی بهت رسید 

اما خانم بودی و خیلی اذیت نکردی بعدم که اومدیم تهران بابا تا 10 روز نمیتونست راه برهههههه

الان بهترههههههههه خدا رو شکررررررررر

این روزا خیلییییییییییییییییییییی شیطون شدی دیگه نمیشه 1 لحظه تنات گذاشت

چند روز پیش ما به خاطر بابا رو زمین خوابیده بودیم و صبح ساعت 7 بود که دیدم بابا میگهههههه عععسسسلللللللللللل ببین ایلین کجا رفته بیدارشدم دیدم رفتی بالای مبل وایسادیییییی قلبم ریخت بعدم که  گفتم اونجا چی کار میکنی واسمون بای بای کردی

دیروز یهو دیدم رفتی رو مبل داری میری رو اپن اشپزخونهههههههههههههههه

میز رو گذاشتم جلوی میز تلویزیون چون از بالا میری

جدیدا میری رو میز دراز میکشییییییییی

تف میکنی رو میز با دستت میمالییییییییییی دختررررررررررررررررررر این چه کاریههههههههههه

چند روز پیش دیدم یهو جیغ زدی  رفته بودی رو میزززززز و از اونجا پاتو گذاشته بودی رو میز تلویزیون اویزون تلویزیون شده بودی همونجا گیر کرده بودی.....

بابا نمیتونست راه بره عصا دستش گرفته بود خودش نمیتونست راه بره تو هم میرفتی عصای بابارو میگرفتی و بلند میشدی

با دهنت صداهای عجیب غریب درمیاریییییییییی

ماما بابا ببببببببببووووووووووووووووووو دد تسسسسسسس  گگگگگگگ   گگگگااااا  اااااااااااا اینارو میگی

همرو دعوا میکنی اخم میکنی سر همه داد میزنی قزبون اون جذبت برممممممممممم

خیلی نسبت به غریبه ها محافظه کار شدیییییی

تا میخوام درس بخونم  یا تلفن صحبت کنم میای از پاهام میگیری و بلند میشی و گریهههههههههههه نمیذاری

وقتی غذا میخوری سرتو تکون میدی یعنی به به

عاشق بازی کلاغ پریییییییی

عمو زنجیرباف عروسک قشنگ من  توپولوئم توپولو شعراییه که خیلی دوسشون داری

عاشق حمومیییییییی و اب بازی تو وان

برات یه سه چرخه خریدم خیلی کوچولوئه میترسی سوار شی اما دلتم نمیاد ازش دست بکشیییییی

لگو هاتو میچینم رو هم فقط دوست داری بیای و بریزیشون

گاهی روروئکتو میبری نزدیک جایی که بلنده و میری روش از اونجا میری رو بلندی

پله های کوتاهو میتونی بری بالا

از روروئکت دولا میشی تا اسباب بازیاتو برداریییییییی

4 تا دندون دراوردی 2 تا بالا 2 تا پایین

بای بای میکنیییییییییی

بوس ابدار میکنی البته فقط مامانو....

 

.

.

.

.

امروز اول محرمه

یادت دادم سینه میزنییییییی قربونت برم دعا کن واسه همه مریضااااااااااا

جمعه هم همایش  حضرت علی اصغره اگه بشه میبرمتتتتتتتت

دوست دارم وروجک منننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)