ایلین و زندگی ما و .......
ایلینم این روزا لب تاب مامان خراب شده و نمیتونم زود زود بیام وبو اپ کنم همش تقصیر باباست هر بار میگه چشم درست میکنم ولی یادش میرههههههههه بعدنا خودت اینا رو بهش یاداوری کن خوب بگذریم خدنتت بگم که ماه پیش ماه رمضون بود و اولین ماه رمضونی بود که یه فرشته به جمع ما اضافه شده بود چندین بار افطاری رفتیم و خودمونم افطاری دادیم هر جا رفتیم روروئکتو بردیم از در میرفتیم تو خونه هر کی کلی وسیله داشتیممممم اما ایلین خانمه دیگهههههههه چه کنیم تا موقع افطار میشد شما هم شروع میکردی به نق زدن و من اول باید غذای شما رو میدادم بعد خودم میرفتم سر سفره نوش جونتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت واسه عید فطر رفتیم شمال (بندر انزلی) پیش اناجونینا اما بابایی نیومده ...
نویسنده :
عسل
1:03