عشقم سلام من این مدت امتحان داشتم نیومدم بنویسم از روز تولدت 24 دی شروع میکنم روز 24 میخواستم واکسنتو بزنی اخه دکترت فقط همون روز بود و از طرفی خودم هم امتحانام بود با بابا تصمیم گرفتیم تولدتو بعدا بگیریم وقتی واکسنتو زدی دکتر گفت چند روز دیگه تب میکنه و ما مونده بودیم که چی کار بکنیم حالااااااااااااااااا خلاصه از همونجا بابا رفت واست یه کیک کوچولو خرید و قرار شد بریم خونه یه جشن 3 نفره داشته باشیم و بریم سرزمین عجایب و برگردیم اما وقتی اومدیم خونه اول آنا زنگ زد گفت میخوایم بیایم اونجا و بعد که فهمید ما برنامه داشتیم گفت باشه پس فردا شما بیاید گفتم چشم بعدش عمه محبوبه زنگ زد و اصرار که شام بیاین خونه ما واسه تولد ایلین منم گفت...