ایلینم سلام امروز 30 فروردینه عزیزم هفته پیش رفتیم مشهد کلی خوش گذشت شما هم خیلی خانم بودی مامانیییییییییییی تو قطار بیشتر خواب بودی وقتی هم بیدار شدی از تعجب داشتی شاخ درمیاوردی و با چشات همه سوراخ سمبه های قطار رو وارسی کردی وقتی میخواستیم بریم حرم واسه اولین بار گذاشتیمت تو اغوشی کلی ذوق کرده بودی ( البته از اون روز تو کالسکه نمیشینی جون اغوشی میخوای که فضولی کنی ) با بابا 2 بار رفتی زیارت و واسه همه دعا کردی مامانییییی اما روز اخر تو حرم حسابی گل کاشتی موضوع ازین قرار بود که ما ساعت 2:30 بلیط داشتیم ساعت 12:15 بابا رفت زیارت من و تو هم تو حیاط بودیم که یهو وقت اذان شد ما رفتیم اون اخر نشستیم منتظر بابا اما ساعت 1 شد هنوز بابا...